« وقتی گذر مراقب میشود ... | دختران آفتاب » |
چهارباغ امروز با چهارباغ همیشگی فرق میکند. چهارباغی که وقتی گذرت به آنجا میاُفتاد باید چشمانت را فرو میبستی تا نبینی چه بر سر عفاف و حجاب فاطمی آوردهاند! گوشهایت را میگرفتی تا نشنوی صداهای شیطانی را! قدمهایت را بلند بلند برمیداشتی تا بگریزی از میان بیهودگیها و برسی به جایی که کمی هوای پاک استشمام کنی! اما امروز اینجا، باید همهاش چشم شوی تا ببینی! همهاش گوش شوی تا بشنوی! باید آرام قدم برداری تا ریههایت را پُر کنی از عِطر بهشتی که در هوا پیچیده است!
قاصدکها خبر آوردند، همه بیایید، از خاکهای تفیدهی جنوب مهمان داریم. همه پروانهوار میآیند. صدای پای مهمانمان میآید. چشمانی چون ابر بهاری میگریند. لبهایی زمزمه میکنند: ای مسافران کربلا! ای نظر کردگان بانوی پهلو شکسته! ای عاشقان خستهدل! سلام بر شما! خوش آمدید ...
سلام بر شما که در تب و تاب ماندن و رفتن، رفتن را اختیار کردید، برای احیای دین و امروز آمدید برای احیایی دوباره. آمدید تا حیاتی دوباره به این کوچههای پُر شده از گامهای بیهوده و بیتکلیف بدهید. آمدید تا چراغ راه شوید برای آن جادههای مبهم سرگردانی که غرق در ظلمات و تاریکیاند. آمدید تا شکفتن دوباره را، پاک شدن در دریای بندگی را تداعی کنید ...
چه آرامشی دارد سر بر تابوت شما گذاشتن و رازهای دل را واگویه کردن!
چهار باغ امروز با همیشه فرق میکند. امروز اینجا خود بهشت است!
+ مراسم وداع با شهدا، جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸، چهارباغ عباسی، اصفهان.
فرم در حال بارگذاری ...